معزالدین میگوید تا به حال سندی رسمی از ممانعت دولت پاکستان برای کار فرهنگی ایران در آن کشور ندیده است، زمینه و پایه تاریخی تمدن ایران در آن منطقه و علاقه تاریخی آنها به ایران که با انقلاب ایران و آمدن امام خمینی(ره) چند برابر شد؛ بهترین زمینه برای حضور موثر ایران در آن منطقه است. اما این اتفاق نیفتاده است و نمیافتد. چرا؟ واضحترین پاسخ به این سوال را معزالدین در طرح یک نمونه از عملکرد مدیریت وقت این دستگاه در اواسط گفتگو تعریف میکند. جان کلام این گفتگو را در حرفهای معزالدین در تشریخ اتفاقاتی که در سفر حجتالاسلام خاتمی به پاکستان اتفاق افتاد بخوانید.
علاوه بر اینکه این گفتگو برای چندمین بار حاوی پیام مستقیمی به رسانههای ایرانی هم هست: رسانههای ایرانی در همان تصویری که رسانههای جریان اصلی از پاکستان ارائه میدهند، همان کشور پرآشوب و تنش و پر از حملات انتحاری گیر کردهاند.
معزالدین آرام و شمرده، بدون محافظهکاریهای معمول دیپلماتیک؛ در این قسمت از گفتگو از ریشهها و زمینههای حضور ایران در پاکستان سخن میگوید.
تسنیم:آقای معزالدین فکر میکنم عنوان پرونده «ایران، جان پاکستان» پرونده تسنیم در مورد پاکستان، نشانگر جانمایه ماجرای اصلی ایران و پاکستان باشد. پاکستان در همه این سالها نزدیکترین پایگاه استراتژیک برای ایران بود و در همه این سالهای با بیتفاوتی از مقابلش گذشتیم. شما چند سال در پاکستان بودهاید و از نزدیک شرایط آنجا را رصد کردهاید، در سازمان فرهنگ و ارتباطات هم که مسئول اداره کل شبهقاره هستید و احتمالا در همه سالهایی که در پاکستان نبودهاید هم ارتباط مستقیم با پاکستان و مساله ارتباط آن با ایران داشتهاید. فضای ذهنی رسانهها و مدیریت فرهنگی ما از رابطه پاکستان با ایران ظاهرا خیلی خالی است. دوست داریم همین فضای خالی را بهانه کنیم و از اینجا شروع کنیم. با این سوال ساده و ابتدایی که اصلا پاکستان چه ربطی به ایران دارد؟ نسبت ما با پاکستانیها چیست؟
من اعتقاد دارم که برای ایران، پاکستان با تمام دنیا متفاوت است.همه ما میدانیم که ایران در پاکستان ظرفیت بالایی برای حضور دارد و نزدیکترین کشور دنیا به ایران در حال حاضر پاکستان است؛ اما این همه ماجرا نیست. ما ممکن است در خیلی از جاهای دیگر دنیا هم ظرفیت حضور داشته باشیم، اما این ظرفیتها ریشه نداشته باشد، زمانی که ریشه وجود نداشته باشد، کار شروع می شود و سپس، خیلی سریع، یا به مشکل میخورد و یا اینکه بیسرانجام میماند.این تفاوت اصلی پاکستان برای ماست. اگر ما در یک ساختمان بهترین نقشه را هم داشته باشیم ولی فونداسیون نداشته باشیم، ساختمان ما استحکامی نخواهد داشت؛ اگر تمام ضرایب زلزله را هم در نظر بگیریم، باز هم این ساختمان سقوط میکند چون ریشه ندارد. در مورد پاکستان قصه همین است، یعنی با همه فعالیتهایی که علیه پیروان اهل بیت و اسلام ناب در آنجا صورت گرفته است؛ ظرفیتهای ریشهداری از ایران همچنان باقی مانده است که ضرورت رسیدگی و توجه را چندبرابر میکند.
بنابراین من فکر میکنم بهتر است تا اول کمی درباره این ریشهها و پایههای حضور ایران در پاکستان گفتگو کنیم.
مناسبات بین دو کشور ایران و پاکستان در فضای رسمی، چه قبل از انقلاب و چه پس از آن، معمولا خوب بوده است. کشور ایران، در سال 1326 نخستین کشوری بود که استقلال پاکستان را به رسمیت شناخت و پاکستان هم در به رسمیت شناختن کشور جمهوری اسلامی ایران، پس از پیروزی انقلاب اسلامی، جبران کرد.اما این ظرفیت مثبتی که در هم بین مردم و هم دولتمردان وجود دارد، ریشهای تمدنی و کهن دارد که بخش معظم و نقطه اوج آن مربوط به پس از ظهور اسلام و بخشی از آن، هم مربوط به رگههای مشترک تمدن قدیم قبل از اسلام دو کشور است.
پس از ظهور اسلام، اسلام جمالی با رویکرد مثبتی در منطقه شبه قاره پذیرفته شد و حتی پادشاهان مغول که در آن جا حکومت می کردند، مغول هایی که به همه ظلم و همه جا را ویران می کردند؛ پس از اسلام آنجا را آباد می کنند، استحاله فرهنگی می شوند و تحت تاثیر فرهنگ و تمدن ایران، قرار می گیرند.
زبان فارسی در شبهقاره، سابقهای تمدنی و طولانی دارد
در حدود 800 سال، زبان فارسی، زبان رسمی مردم آنجا بوده است. ما در سفرنامهها می خوانیم که کسانی که خاورشناس بودند و به آن جا سفر کردند، زمانی که به دروازه های شبه قاره هند میرسیدند، با مردم فارسی زبان که تا اندازه ای هم به عربی آشنایی داشتند، روبرو می شدند و وقتی آنها را نزد حاکم آن شهر مرزی میبردند، مشاهده میکردند که زبان اداریشان، هم فارسی است.
همین الان 30 الی 50 درصد کلماتی که در زبان پاکستانیها وجود دارد، فارسی است و چند فرهنگ زبان مشترک نیز بین فارسی و اردو و پشتو تاکنون کار شده است. البته فرهیختگان ایرانی به این موضوعات، معمولا چندان علاقهای نشان نمیدهند و در ایران معمولا به صورت یک خبری که میآید و میرود با اینگونه مسائل، برخورد میشود.
باید دقت کنیم که وقتی از زبان فارسی صحبت میکنیم، فقط مشغول صحبت از یک فرم زبانی ساده نیستیم، از یک فرهنگ غنی و باپشتوانه با محتویات خاص آن صحبت میکنیم. این زبان فارسی با تمام محتویات و پیشزمینه فرهنگیاش در شبه قاره اینقدر رواج داشته است. مخصوصا پس از ظهور اسلام، که زبان فارسی، سرشار از مفاهیم دینی و عرفانی میشود و ما بزرگان زیادی در منطقه ای مانند مولتان مثل بهاءالدین زکریای مولتانی و سید علی هجویری میبینیم که با این پیشزمینه آنجا تاثیرگذار بودهاند. یا میرسیدعلی همدانی که از ایران با تعدادی از مریدان اهل فن و صاحب صنعت و حرفه به دامنه هیمالیا رفتند و در منطقه کشمیر صعنت ایرانی را رواج دادند. ما همین الان در آنجا شال بافی، میناکاری و هنرهای دستی ایرانی داریم. اصلا به آنجا ایران صغیر می گویند.
در تمام این سالها مسائل حادی که جریان های تند تکفیری امروزه مطرح میکنند، هیچگاه وجود نداشته است؛ مگر موردهایی که مربوط به غالب بودن فرهنگ قبیلهای در این منطقه بوده است. اهل سنت آنجا، اکثرا گرایشهای عرفانی صوفیگری و تصوّف داشتند. چیزی که فضا را تلطیف و به دور از تعصب میکرد. همین الان در آنجا، کنفرانسهایی برای بزرگداشت حضرت خاتون جنت(حضرت زهرا سلام الله علیها) و مثلا موضوع سیرت امام حسین(علیه السلام)، برگزار میشود و شیعه و سنی در این کنفرانسها، کنار هم شرکت می کنند.
ملت پاکستان به ریشههای تمدنی مشترکشان با ایران افتخار می:کنند
این موارد نشان دهنده این است که ما در آنجا پیشینه و ریشههایی بزرگ و قدیمی داریم. پیشینه و ریشهای که مردم پاکستان به آن افتخار میکنند. من خودم به شخصه در دیدار با شخصیت ها، فرهیختگان پاکستان و اساتید دانشگاههای آنجا، میدیدم که ملت پاکستان به این گذشتهشان، افتخار میکنند و حس میکنند که همین گذشته به پاکستان، هویت و شخصیت میدهد. اساتید و فرهیختگانی که نزد بزرگان ایرانی، درس خوانده و شاگردی کردهاند، به این موضوع میبالند. خیلی از پاکستانیها در منزلشان دیوان حافظ، اشعار سعدی، جامی و مثنوی دارند و اشعاری از آن ها را حتی حفظند یا اینکه میتوانند برایمان بخوانند و حتی در قوّالیهایشان، اگر دقت کنید، خواهید دید که اشعاری از زبان فارسی دارند.
علاوه بر آن فرهنگ ایرانی به صورت اساسی در پیشینه کتابخانهای و میراث کهن فرهنگی آنجا هم وجود دارد. ما بیش از بیست هزار نسخه خطی و دوهزار چاپ سنگی، در مرکز تحقیقات زبان فارسی ایران و پاکستان در اسلامآباد داریم. همین حدود نسخه خطی و چاپ سنگی، به علاوه کرسیهای زبان فارسی و اتاقهای ایرانشناسی در هند، دهلی و بنگلادش داریم. بیش از 80 درصد نویسندههای مقالات فصلنامه دانش، فصلنامه پیغام آشنا (به زبان اردو) و قند پارسی (منتشره در هند) از استادان و اندیشمندان پاکستان و هند هستند و این نشان میدهد که نه تنها این فرهنگ به صورت آیینها، سینه به سینه و نسل به نسل منتقل شده است، بلکه پشتوانه نظری، علمی و میراث مکتوب دارد.
تسنیم: آقای معزالدین اینها حرفهای جدیدی است. ما این چند ساله هر چیزی که در مورد پاکستان از رسانههای ایرانی شنیدهایم جنگ و کشتار و فعالیت وهابیها و حملات انتحاری است. عادت کردهایم که دیگر به پاکستانیها به این شکل نگاه کنیم.کشوری پر از اختلافات خونین مذهبی.
من دانسته و آگاهانه می گویم که اکثر مردم اهل سنت پاکستان، مسلمان های بسیار خوب و محبان اهل بیت هستند. متاسفانه خبرهایی که منتشر میشود، جو را غالب کرده و فضای خاصی را نشان میدهد که همه فکر میکنند در آن جا، فقط اعضای گروهک طالبان، القاعده و سلفی های تندرو وجود دارند؛ در صورتی که واقعا اینگونه نیست. مانند این میماند که در یک مجتمع مسکونی، درگیریهایی بین دو همسایه رخ دهد و شخص ثالثی که درگیریها را مشاهده میکند، تصور کند که همیشه در آن جا همه افراد درحال درگیری و جنگند.
نشان دادن جو ناآرام و پرتنش در پاکستان از نقشههای استکبار برای دوری ایران و پاکستان است
من فکر میکنم اتفاقا به وجود آوردن این دید در مورد پاکستان، از نقشه های شوم دشمنان است. این که این منطقه را بهگونهای نشان دهد که ما مسلمانان، شیعیان و حتی خود اهل سنت نتوانیم مناسبات خوبی با آنجا برقرار کنیم و خیال کنیم که فضای آرامی نیست که با آنها گفتگو و تعامل کنیم. ما خودمان بارها در حوزه های ستادی به افرادی که از ایران در آن منطقه مستقر هستند و وظیفهشان تهیه اخبار و اطلاعات است گفتهایم که حتما در لابلای اخباری که به طور معمول روی آنتن میرود؛ مثل عملیاتهای انتحاری و مشابه اینها حتما آنچه به حرکت های فرهنگی، هنری، کنفرانسها، همایشها، میزگردها و دیگر فعالیتهای فرهنگی پاکستانیها مربوط میشود را هم بازتاب دهند که فضای کلی پاکستان، به دور از واقعیت، یک فضای کاملا اکشن و به دور از تعقل و عقلانیت، جلوه نکند.
اکثر اهل سنت پاکستان محبان اهلبیت هستند و علاقهمند به ایران
اکثر اهل سنت پاکستان، واقعا محب اهل بیت هستند و با ایران نیز مراوده خوبی دارند و حداقل نسبت به ایران، لکه سیاهی در ذهنشان ندارند. علاوه بر آن در بین اهل سنت آنجا، گرایشهایی نسبت به مسائل عرفانی و مشربهای دینی که اشتراکات بسیاری با ما دارد، وجود دارد که در تقابل با اندیشه های وهابیت هستند. خوب میدانیم که وهابیت هرگونه بزرگداشت هر شخص مقدسی؛ حتی آدمهایی که از دنیا هم رفتهاند را شرک جلوه میدهد. اما در پاکستان مزارهای بزرگان دینی و سنتی پاکستان به تناوب دیده میشود و احترام بزرگان به طرق گوناگون مثل سنگ نوشتهها، کتیبهها که اتفاقا آنها هم به زبان فارسی هستند وجود دارد. آیین های مشترکی نیز بین ما وجود دارد مانند نوروز یا جشن بهاران، عید فطر و قربان و... که بسیاری از اعمال و آداب آن به ایرانیها نزدیک است. در آیین های سوگواری که شیعیان انجام میدهند، نیز اهل سنت اصلا مزاحم نمیشوند و بعضا از نذریهای شیعیان هم با کمال میل و رغبت استفاده میکنند. در خود ایران جلوههایی از اشتراک آداب و رسوم اهل سنت با شیعیان را معمولا شاهد بودهایم؛ در پاکستان نیز این اشتراک و دوستی، متداول است. ممکن است در تعداد معدودی از این هزاران مجلس در پاکستان، درگیریهایی رخ دهد. اما این درگیریهای محدود اینگونه جلوه داده میشود که تصور کنیم مردم پاکستان با این دوستی ها و آیین ها بیگانهاند و آنها را بر نمیتابند. هرچند که شیعیان پاکستان نیز باید در موازین دینی به دور از غلوها و با توجه به فتاوای مراجع عظام شیعه، حرکت و رفتار کنند که بهانهای دست دشمنان ندهند.
تسنیم: ظاهرا آمار درستی هم از تعداد شیعیان پاکستان وجود ندارد.آمار مراکز شما چه عددی به ما میدهد؟
به اعتقاد ما شیعیان و پیروان اهل بیت در پاکستان 25 درصد هستند. در سامانه آماری پاکستان، آمار صحیحی ارائه نشده است ولی با توجه به تمام شواهد و قرائن و آمارهای جهانی و اطلاعات میدانی که ما داریم، من محکم میگویم که 25 درصد پاکستانیها شیعه هستند که در جمعیت 175 میلیونی، ظرفیت خوبی است. معمولا هم از آنها، حرکت های تند ندیدهایم. ممکن است که در برگزاری آیینشان، دچار مسائل خاصی شوند که بعضی سلیقه ها و فتاوا، آن را قبول نکنند، اما تا به حال دیده نشده است که متعرض کسی شوند و یا برای مذاهب دیگر که مراسم دارند، مزاحمتی ایجاد کنند.
ادامه دارد ...