ثارالله، خون خدا
نمیدانم تو را در ابر دیدم یا کجا دیدم
به هر جایی که رو کردم فقط روی تو را دیدم
تو را در مثنوی، در نی، تو را در های و هو، در هی
تو را در بند بند نالههای بیصدا دیدم
تو مانند ترنم، مثل گل، عین غزل بودی
تو را شکل توسل، مثل ندبه، چون دعا دیدم
دوباره لیلة القدر آمد و شوریدگیهایم
تب شعر و غزل گل کرد و شور نینوا دیدم
شب موییدن شب آمد و موییدن شاعر
شکستم در خودم از بس که باران بلا دیدم
صدایت کردم و آیینهها تابید در چشمم
نگاهم را به دالان بهشتی تازه وا دیدم
نگاهم کردی و باران یک ریز غزل آمد
نگاهت کردم و رنگین کمانی از خدا دیدم
تو را در شمعها، قندیلها، در عود، در اسپند
دلم را پَرزنان در حلقه پروانهها دیدم
تو را پیچیده در خون، در حریر ظهر عاشورا
تو را در واژههای سبز رنگ ربنا دیدم
تو را در آبشار وحی جبرائیل و میکائیل
تو را یک ظهر زخمی در زمین کربلا دیدم
تو را دیدم که میچرخید گردت خانه کعبه
خدا را در حرم گم کرده بودم، در شما دیدم
شبیه سایه تو کعبه دنبالت به راه افتاد
تو حج بودی، تو را هم مروه دیدم، هم صفا دیدم
شب تنهای عاشورا و اشباحی که گم گشتند
تو را در آن شب تاریک، «مصباح الهدی» دیدم
در اوج کبر و در اوج ریای شام ـ ای کعبه ـ
تو را هم شانه و هم شان کوی کبریا دیدم
دمی که اسبها بر پیکر تو تاخت آوردند
تو را ای بیکفن، در کسوت آل عبا دیدم
دلیل مرتضی! شبه پیمبر! گریه زهرا(س)
تو را محکمترین تفسیر راز «انّما» دیدم
هجوم نیزهها بود و قنوت مهربان تو
تو را در موج موج ربنا در «آتنا» دیدم
تو را دیدم که داری دست در دستان ابراهیم
تو را با داغ حیدر، کوچه کوچه، پا به پا دیدم
تو را هر روز با اندوه ابراهیم، همسایه
تو را با حلق اسماعیل، هر شب همصدا دیدم
همان شب که سرت بر نیزهها قرآن تلاوت کرد
تو را در دامن زهرا(س) و دوش مصطفی(ص) دیدم
تنور خولی و تنهایی خورشید در غربت
تو را در چاه حیدر همنوای مرتضی دیدم
سرت بر نیزه قرآن خواند و جبرائیل حیران ماند
و من از کربلا تا شام را غار حرا دیدم
به یحیی و سیاوش جلوه میبخشد گل خونت
تو را ای صبح صادق با امام مجتبی(ع) دیدم
تو را دلتنگ در دلتنگی شامی غریبانه
تو را بیتاب در بیتابی طشت طلا دیدم
شکستم در قصیده، در غزل، ای جان شور و شعر
تو را وقتی که در فریاد «ادرک یا اخا» دیدم
تمام راه را بر نیزهها با پای سر رفتی
به غیرت پا به پای زینب کبری(س) تو را دیدم
دل و دست از پلیدیهای این دنیا شبی شستم
که خونت را حنای دست مشتی بی حیا دیدم
چنان فواره زد خون تو تا منظومهی شمسی
که از خورشید هم خون رشیدت را فرا دیدم
مصیبت ماند و حیرت ماند و غربت ماند و عشق تو
ولا را در بلا جستم، بلا را در ولا دیدم
تصور از تفکر ماند و خون تو تداوم یافت
تو را خون خدا، خون خدا، خون خدا دیدم
علی رضا قزوه
اشک و ماتم در سوگ سبط خاتم
ترجمه کتاب لواعج الاشجان فی مقتل الحسین علیه السلام
(علامه فقید سید محسن امین عاملی)
شرح رویداد جانسوز کربلا
با ویرایش محمد سعید معزالدین
قطع وزیری
400 صفحه
انتشارات فقه
دانشنامه امام حسین (ع) |
مجموعه چهارده جلدی «دانشنامه امام حسین(ع)» با بررسی ابعاد مختلف زندگانی، شخصیت، قیام، شهادت امام حسین(ع) و حوادث و آموزههای مرتبط با آن، با بهرهگیری از حدیث و تاریخ، از سوی موسسه علمی پژوهشی دارالحدیث منتشر شد. بر همین اساس، نکتههای سودمند در جایگاه خودشان و مرتبط با فصلها و متون قرار گرفتهاند تا خواننده به تحلیلی جامع، همه سویه و مستند دست یابد. هدف از بازگویی بیشتر این بیانها، پاسخگویی شبهات و نمایاندن تحریفات بوده است. «دانشنامه امام حسین(ع)» از پانزده بخش و 138 فصل تشکیل شده است. بخش نخست به زندگی خانوادگی سیدالشهدا(ع) و به موضوعاتی نظیر تولد، نامگذاری، ویژگیهای ظاهری، پرورش، ازدواج و شمار فرزندان ایشان در شش فصل میپردازد. فضیلتها و ویژگیهای امام حسین(ع) موضوع بخش دوم است که نخست به ملاک انتخاب گزارشهای مربوط به فضایل امام حسین(ع) و مهمترین کمالات مشترک میان امامان(ع) و بارزترین ویژگیهای سیدالشهدا(ع) اشاره میکند و سپس به تفصیل، فضایل مشترک میان ایشان و سایر اهل بیت(ع)، مکارم اخلاق، ویژگیهای عبادی و شماری از کرامات ایشان را در شش فصل ارایه میکند. در ابتدای بخش سوم، امامت به عنوان منصبی الهی در ادامه منصب نبوت شمرده و سپس دلایل امامت امامحسین(ع) و فرزندانش گزارش میشود که با رهنمودهای خداوند و روایاتی از پیامبر خدا(ص) و سایر امامان(ع) درباره امامت سالار شهیدان(ع) و استمرار امامت در نسل ایشان همراه شده است. احادیث این بخش به دلیل آن که اعتقادی شمرده میشوند، از نظر سند ارزیابی شده و احادیثی که از اعتبار کافی برخوردار نبودهاند، تنها به عنوان موید در کنار احادیث معتبر قرار گرفتهاند. بررسی زندگی امام حسین(ع) پس از پیامبر(ص) تا شهادت پدرشان همراه تحلیلی از زندگی ایشان در این دوران یعنی از هفتسالگی تا چهل سالگی، موضوع فصل چهارم است. نکات قابل توجه از زندگی ایشان در این مقطع از تاریخ اسلام، از دیگر مطالب این فصل به شمار میآیند. بخش پنجم این اثر با عنوان «امام حسین(ع) پس از شهادت پدر تا قیام عاشورا» به تبیین این مقطع از تاریخ زندگی امام حسین(ع) (40 ـ 61 ق) که بخشی از آن مقارن با امامت برادرشان امام حسن(ع) بود، میپردازد و در این راستا سه موضوع مهم «رفتارشناسی امام(ع) در دوران امامت برادر»، «موضعگیریهای ایشان در برابر حکومت معاویه» و «ولایت عهدی یزید» بررسی میشوند. در آغاز بخش ششم که به موضوع خبر دادن پیشاپیش از شهادت امام حسین (ع) میپردازد، به قطعیت صدور روایات پیشگویی شهادت امام حسین (ع) اشاره شده و توضیح داده میشود که مقدر بودن شهادت ایشان و پیشگویی آن، منافاتی با اراده و اختیار انسان ندارد. این پیشگوییها در چهار فصل گزارش شدهاند. خروج امام حسین(ع) از مدینه تا رسیدن به کربلا همراه تحلیلی بهنسبت جامع درباره علل قیام امام حسین(ع) موضوع بخش بعدی است که بررسی مسایل مهمی نظیر امتناع امام(ع) از بیعت با یزید، فعالیتهای ایشان در مکه، اعزام مسلم به عنوان نماینده خود به کوفه، پیشنهادهای مختلف به امام (ع) مبنی بر نرفتن به کوفه و حرکت امام (ع) به سوی کربلا، گزارش شدهاند. رسیدن امام حسین(ع) به کربلا تا شهادت ایشان، موضوعی است که در بخش هشتم بررسی میشود و به متون مربوط به حادثه جانگداز عاشورا از آغاز ورود امام حسین(ع) به کربلا تا شهادت یاران، فرزندان، برادران، فرزندان برادر، فرزندان خواهر، فرزندان عمو و سرانجام شهادت خود ایشان میپردازد. بخش نهم، بازگو کننده وقایع پس از شهادت امام حسین(ع) است، حوادثی که در کربلا به وقوع پیوست و در منابع معتبر گزارش شده است. این بخش وقایعی نظیر چگونگی دفن شهدا، سرنوشت سرهای مقدس شهدا و کراماتی که از سر مقدس سیدالشهدا(ع) دیده شد، چگونگی حرکت خاندان اباعبدالله (ع) از کربلا به کوفه و از کوفه تا شام و بازگشت آنها از شام به مدینه را دربر میگیرد. بخش دهم بیانگر بازتاب شهادت امام حسین(ع) و فرجام کسانی است که در کشتن ایشان و یارانشان نقش داشتند، در آغاز این بخش، تحلیلی درباره بازتابهای اجتماعی و آثار تکوینی واقعه عاشورا و نیز چهار جنبشی که تحت تأثیر مستقیم و غیرمستقیم امواج سیاسی و اجتماعی این واقعه تا ده سال پس از آن پدید آمد، ارایه میشود. عزاداری و گریه برای امام حسین(ع) نیز موضوع یکی از بخشهای این دانشنامه قرار گرفته است. این بخش با تحلیلی بسیار مهم از فلسفه عزاداری، ویژگیهای مجالس عزاداری هدفمند و آسیبشناسی عزاداری برای امام حسین(ع) آغاز میشود و سپس به مباحثی نظیر توصیه به عزداری سیدالشهدا(ع)، نخستین عزاداران، سیر تاریخی عزاداری حسینی، آداب عزاداری در روز عاشورا، تشویق به گریستن و اظهار حزن برای امام حسین(ع)، گریه پیامبران و اهل بیت(ع) و موجودات عالم بر امام حسین(ع) در چهار فصل میپردازد. بخش دوازدهم نمونه مرثیههایی که در سوگ امام حسین(ع) و یارانش سروده شدهاند را با دستهبندی محتوایی اشعاری که در طول چهارده قرن در رثای سیدالشهدا(ع) و یارانش سروده شدهاند، بررسی میکند و با ارایه مقالهای تحلیلی، تحولات شعر عاشورایی و فراز و فرود آن را واکاوی میکند و در ادامه نمونه شعرهایی را که در این باره سروده شدهاند، به ترتیب تاریخی در هفت فصل گزارش میدهد. «زیارت امام حسین(ع)» موضوع بخش سیزدهم است. این بخش نکات قابل توجهی درباره واژهشناسی «زیارت»، ریشهیابی آن در فطرت، زیارت زندگان و مردگان از نگاه اسلام، تشویق احادیث اسلامی به زیارت قبور پیامبر خدا(ص) و اهل بیت(ع)، فضیلت زیارت امام حسین(ع) و مهمترین آداب و آسیبشناسی را بازگو میکند و در ادامه احادیث مرتبط با فضایل زیارت قبر سیدالشهدا(ع) و آثار و برکات آن، هشدار نسبت به ترک آن، حضور فرشتگان و ارواح انبیا و اولیای الهی در مزار ایشان، آداب زیارت و زیارتنامههای مختلف و نایب گرفتن برای زیارت ایشان در شانزده فصل بیان میکند. بخش چهاردهم به توصیف مزار امام حسین(ع) میپردازد و در این راستا پس از تبیین تاریخچه حرم حسینی، احادیثی درباره فضیلت مزار امام حسین(ع) و برکات تربت مزار ایشان را در سه فصل گزارش میکند. عنوان بخش پایانی «حکمتهای رسیده از امام حسین(ع)» است که پس از تبیین موضوع و تفسیر معنای «حکمت» در لغت و در قرآن و حدیث، ارایه کننده حکمتهای منثور و منظومِ نقل شده یا منسوب به ایشان، در زمینههای معرفتی، سیاسی، عبادی، اخلاقی عملی، در پنجاه و پنج فصل است. چاپ نخست مجموعه چهارده جلدی «دانشنامه امام حسین(ع)» به کوشش محمد محمدیریشهری و با همکاری سیدمحمود طباطبایینژاد و سید روحالله سیدطبایی با ترجمه عبدالهادی مسعودی، مهدی مهریزی و محمد مرادی از سوی موسسه علمی فرهنگی دارالحدیث به دو زبان عربی و فارسی منتشر شد. |
دعای عرفه گفتاری از آیت الله جوادی آملی |
![]() |
عرفه روز دعا و روز نیایش و مناجات با پروردگار عالمیان است، دعایی که طبق فرموده علی (ع) همه هستی انسان هاست. اساساً انسان از خودش چیزی ندارد و در این عالم او فقط مالک دعاست. وجود مبارک امام حسین (ع) ناتوان ترین مردم را کسی می داند که از دعا کردن عاجز باشد و می فرماید:
عرفه روز دعا و روز نیایش و مناجات با پروردگار عالمیان است، دعایی که طبق فرموده علی (ع) همه هستی انسان هاست. اساساً انسان از خودش چیزی ندارد و در این عالم او فقط مالک دعاست. وجود مبارک امام حسین (ع) ناتوان ترین مردم را کسی می داند که از دعا کردن عاجز باشد و می فرماید: اعجز النّاس من عجز عن الدّعا؛ به همین جهت در روز عرفه گرچه روزه گرفتن مستحب است اما به خاطر اهمیت آن فرموده اند که اگر روزه موجب ضعف می شود و از دعا کردن بازمی دارد دعا خواندن بر روزه تقدم دارد. یکی از زیباترین و شیرین ترین دعاها مناجات امام حسین (ع) در روز عرفه است. آن حضرت در این دعای پرمحتوا و شیوا که در عصر روز عرفه و مناسب ترین وقت دعا عرضه شده است، عالی ترین مضامین توحیدی را در قالب کلماتی دلنشین بیان می کند. امام حسین (ع) این مناجات عاشقانه را در فضائی معنوی و در کنار کعبه، مقدس ترین جایگاه مسلمانان و با دلی پرسوز و چشمانی اشکبار قرائت کرده و به عنوان منشور جاویدان توحید برای اهل ایمان به یادگار گذاشته است. مهمترین نیایشی که جنبه سیاسی، عبادی حج و زیارت را به خوبی تبیین می کند دعای عرفه عارف معروف در بین اهل معرفت و سیر شاهدان کوی شهود و شهادت، سالار جانبازان میدان نبرد توحید علیه طاغوت، و سرور پاکان و آزادگان، در ساحت فضیلت حضرت حسین بن علی (ع) است. این دعا هم دستور کفرستیزی و راه طاغوت زدایی و رسم سلحشوری و سنت سرکوبی جنایتکاران را ارائه می کند و ظهور ولایت الهی را نشان می دهد و هم تجلی هستی و ذات اقدس خداوند و ظهور گسترده و همه جانبه آن ذات مقدس و خفای هرچه غیر اوست در پرتو نور او و پی بردن به او از خود او به غیر او بها ندادن و غیر او را به او شناختن و ذاتش را عین شهود و مستغنی از استشهاد دانستن را تفهیم می کند.
برخی از روزها برای دعا آمادگی بیشتری دارد. گرچه در هر فرصتی کسی بخواهد با خدای خود زمزمه کند، رواست؛ ولی بعضی زمان ها و بعضی زمین ها برای دعا کردن آماده تر است. خانه خدا اینچنین است که انسان احساس قرب بیشتری می کند.
هدیه ما به پروردگار مطلب بعدی آن است که ما باید یک حیثیتی داشته باشیم؛ یک خانه ای یا اتاق امنی داشته باشیم که میهمان را بتوانیم پذیرائی کنیم. حالا که رفتیم پذیرائی کنیم، این حالت، یعنی حالت ا نکسار تا آخر باشد؛ حدوثاً و بقائاً باشد . اگر یک حالتی برای آدم پیش آمد که معلوم شد مهماندار خوبی است، قلب او مشروح شد، شرح صدر نصیب او شد، چیزی عائد او شد؛ این را باید حفظ بکند. حفظ کردنش هم به این است که باز مغرور نشود! بگوئیم ما زحمت کشیدیم، این که ما بکم من نعمه فمن الله (7). بگوییم کمک مالی کردیم، کمک علمی کردیم ، کتاب نوشتیم! اینها که آنجا خریدار ندارد! آنجا صحیح و نامتنهی اش هست. بنابراین کسی حقّ ندارد بگوید من زحمت کشیدم، عالم شدم و ... پذیرائی ما فقر است و مسکنت است و لا یملک لا الدّعا (8) است و سلاحه البکاء (9) است و همین ها ! اگر آنجا رفتی و گفتی: خدایا! من آبرومندم، همه ما ان شآء الله ایمان به غیب داریم ولی این ایمان به غیب آن نازل ترین مرحله ایمان است! یؤم نون بالغیب (12). جهنّم و بهشت هست، خدا هست، قیامت هست و... اما هیچ کدام که با چشم سر دیدنی نیست، با چشم جان باید ببینیم ولی عرض می کند خدایا! توفیق بده من طرزی از تو بترسم که گویا تو را می بینم . اللّهمّ اجعلنی ممّن اخشاک کأنّی اراک...از این به بعد دیگر آن خشیت، خشیت جهنّمی نیست! خوفاً من النّار نیست، بلکه این خوف و خشیتی است که ل من خاف مقام ربّه جنّتان (13)، أمّا من خاف مقام ربّه و نهی النّفس عن الهوی (14)، فنّ الجنّه هی المأوی و... از قبیل این طائفه آیات است. و لمن خاف مقام ربّه جنّتان یعنی دیگری اگر یک بهشت دارد، اینها دو بهشت دارند. یک انّ المتّقین فی جنّات و نهر(15) هست، یکی فی مقعد صدق عند ملیک مقتد ر(16) این می شود «جنّه اللّ قاء» عرض می کند خدایا! خشیت خودت را طوری نصیب ما کن که گویا تو را می بینیم؛این یک بخش از دعاست.
حالا چرا ما در بندیم؟ چرا در گروایم؟ برای اینکه بدهکاریم. خب آدم بدهکار باید گرو بدهد دیگر! اگر کسی به زید و عمر بدهکار بود، مسائل مالی بود، این می تواند خانه و زمین و فرش را رهن بگذارد. امّا اگر به خدا و پیامبر و قرآن و عترت (علیهم الصّلاه و علیهم السّلام) بدهکار بود، یک گناهی کرده است، این را که دیگر زمین و خانه و فرش را رهن نمی گیرند! خود این آدم را رهن می گیرند. خود انسان در گرو است. تا فک رهن نشود، نمی تواند کار انجام بدهد. یک وقت است خدا به کسی استعداد قوی نداد، آن هم مصلحت است. به همان اندازه خدای سبحان از او مسئولیت می خواهد. ممکن است در معاد یک کسی که عالم روستا شد، زحمت کشید، دین مردم را با اخلاص حفظ کرد، این اگر جلوتر از یک عالم حوزوی نباشد، دنبال تر هم نیست! این از بیانات نورانی حضرت امیر (ع ) است که : الغ نا والفقر بعد العرض علی الله (18). چه کسی توانگر است، چه کسی تهی دست است که در دنیا معلوم نمی شود! در قیامت ممکن است معلوم بشود که آن عالمی که در روستا با اخلاص عمل کرد، اجرش اگر بیشتر از فلان استاد حوزوی نباشد، کمتر نیست. این به ع ند المنکس ره قلوبهم بر می گردد، به اخلاص بر می گردد، به صفای باطن بر می گردد، به اینکه برای چه کسی دارد کار می کند و چه چیزی را دارد می بیند بر می گردد. هزارها امّا و اگر دارد ...
|
تعامل و شیوه های تربیتی امام رضا علیه السلام
امامان شیعه علیهم السلام، اسوه و الگوی فکری، اعتقادی، عملی و اخلاقی هستند و راه نجات، در پیروی از آنان است و ائمه، در تمام جهات، رای ما مقتدا و نمونه و «امام»اند، در قول و فعل، در اخلاقیات و اجتماعیات، و بالاخره در همه چیز.
به فرموده امام علی علیه السلام:
«انظُروا اهل بیت نبیکم فالزموا سمتهم و اتبعوا أثرهم.(1)
از بین همه مسائل، حیات حضرت علی بن موسی الرضا علیهماالسلام و ابعاد گوناگون زندگی آن حضرت، بعد «اخلاقی» را برای بحث در این مقال انتخاب کردهایم.
آن حضرت، از نظر بعد روحی و معنوی، معجزات و کرامات، علوم و فضایل، مباحثات کلامی با پیروان فِرق و مذاهب، شیوه برخورد با سیاستمداران و دولتمردان عباسی، ارتباط تشکیلاتی با شیعه و هواداران، مسأله ولایتعهدی مأمون، برخورد با گروههای مختلف اجتماعی، مکتب فقهی و اعتقادی، فعالیت سیاسی و رهبری شیعه، و بسیاری جنبههای دیگر شایسته بررسی دقیق و گسترده است، به خصوص که در برخی از آنها کمتر کار منسجم و دقیق و مدونی انجام گرفته است.
از مسائل اخلاقی آن حضرت هم، روی موضوعاتی همچون: عبادت، کرم و بخشش، عفو و گذشت، تفقد اصحاب و موالیان، قضا، حاجت محتاجان، شیوه مناظرهها و احتجاجهای وی، و مکارم اخلاق دیگر میتوان تکیه کرد.
اما آنچه برای بررسی در این مقال انتخاب شده است، «برخوردهای تربیتی امام رضا علیه السلام» است. به عبارت دیگر، اخلاق عملی امام در ارتباط با مردم، و برخوردهای سازنده در این بررسی، توجه عمده روی رفتارهای اخلاقی آن حضرت با اشخاص است، نه سخنان و تعالیم اخلاقی آن حضرت که در روایات منقول از وی مطرح میباشد.
از خلق و خوی، و سیره اخلاقی آن حضرت نمیتوان یک تابلو کامل و تمام عیار ارائه داد و از بوستان فضایل اخلاقی و شیوههای تربیتی امام رضا علیه السلام طرحی جامع الأطراف تصویر و ترسیم کرد؛ زیرا یک سری از برخوردها و نکات ریز نقل نشده است. در بسیاری از آنچه هم که بیان شده، همراه با دقت لازم در نقل نبود است... اما از مجموعه آنچه نقل شده و در دست میباشد، میتوان گوشهای از این تابلو را نشان داد و گلی از این بوستان معطر را به عنوان نمونه ارائه نمود و هدیه آورد؛ زیرا نمونهها هم میتواند آن خط کلی را نشان دهد و شاهدی بر «طرح جامع و کامل» باشد.
زبانِ عمل، زبانِ قول
نمیتوان منکر شد که «زبان عمل» و شیوه برخورد، تأثیری افزونتر از سخن و کلام دارد و اگر عمل انسان، آیینه فکرش و زبان کلامش باشد، دگرگون کنندهتر و دلنشینتر و تأثیرگذارتر است.
از این رو: به شیوه رفتار و «سیره اخلاقی و معاشرتی» حضرت رضا علیه السلام توجه میکنیم تا در آیینه اخلاق تجسم یافته در رفتارش، سیمای حق و «راه رشد» را بیابیم. این تعلیم خود ائمه است که:
«کونوا دُعاةَ الناسِ بِاعمالِکُم ولا تکونوا دعاةَ الناسِ بِالسنَتِکُم.»(2)
و سخن علی علیه السلام که:
«کونوا دُعاةَ النّاسِ بغَیرُ اَلسِنَتِکُم...»(3)
و بالأخره «تأدیب به سیره» و «آموزشِ رفتاری» و «برخوردهای تربیتی»(4) چیزی است که در این مقال در پی بررسی آنیم و نمونههایی را از سیره حضرت رضا علیه السلام ارائه خواهیم کرد.
هدفداری، در برخورد و معاشرت
هدفداری یک انسان در تمام شؤون زندگی او اثر میگذارد و معتقد بودن به یک سلسله «مبادی» و «اصول»، فرد را در نحوه برخورد با مردم، چنان در چهارچوب آن اهداف و مبانی مفید میسازد که از تمام موضعگیریها و سخنان و رفتار، میتوان آن را فهمید.
وقتی ائمه، در «کلام»، این اندازه دقت در تعبیر به کار میبرند، طبیعی است که در برخوردهای اجتماعی و معاشرت، دقت بیشتر داشته باشد.
گاهی در لحن کلام و طرز رفتار امام رضا علیه السلام نوعی قاطعیت و شدت عمل و برخورد صریح دیده میشود، گاهی هم ملایمت و نرمش و انعطاف و تسامح. این بستگی به موارد مختلف دارد.
اصولاً برخوردهای هدفدار، از خصائص یک انسان هدفدار و اصولی است و در همه مسائل فکری، برنامهریزی، تبلیغ، آموزش و تربیت، تشکیلات و ارتباطات، پیوندها، تولی و تبریها، دوستیها و دشمنیها، موافقتها و مخالفتها، مکاتبهها و خطابها، نشست و برخاست و معاشرت و حتی نگاه و احترام گذاشتن و ... او تأثیر میگذارد و همه حرکات، در رابطه با آن هدف تنظیم میشود و معنی و جهت پیدا میکند.
اگر آن اصول و مبناها را در تفکر و زندگی کسی بشناسیم، آسانتر میتوانیم اعمال و گفتار او را تفسیر و تبیین کنیم. روشن است که هدفداری در زندگی و تحرکها و رفتارها، نیازمند «دقت» است. بدون دقت، نمیتوان همه سخنها و رفتارها را در رابطه با آن هدف تنظیم نمود. دقت، خمیر مایه برخوردهای مکتبی و رفتار هدفدار یک انسان است. در مورد امامان شیعه، که معصومند و کلام و عمل و تقریرشان، به عنوان «سنت»، برای ما «حجت شرعی» و ملاک محسوب میشود، این دقت، بیشتر مشهود و مورد توجه است.
کلمات و تعبیرات ائمه، پاسخهایشان به سؤالات افراد، عنوانی که در خطاب به کسی انتخاب میکنند، لحن جواب دادن، تأکیدات کلامی، احادیثی که برای اصحاب بیان میکنند، همه از دقت خاصی برخوردار است.
«کلام ائمه»، در مورد اشخاص گوناگون، شرایط مختلف اجتماعی، مقتضیات زمان، ظرفیت و آمادگی طرف سخن، ذهنیت موجود در سائل و مخاطب، جبهه سیاسی و جناح و تیپ اجتماعی او، همه و همه در نوع کلامی که امام معصوم در آن موارد مختلف به کار میبرد، مؤثر است. دقتهای شگفت ائمه در تعبیرات و لحن کلامشان جای بسی بررسی و ملاحظه است.
وقتی ائمه، در «کلام»، این اندازه دقت در تعبیر به کار میبرند، طبیعی است که در برخوردهای اجتماعی و معاشرت، دقت بیشتر داشته باشد.
گاهی در لحن کلام و طرز رفتار امام رضا علیه السلام نوعی قاطعیت و شدت عمل و برخورد صریح دیده میشود، گاهی هم ملایمت و نرمش و انعطاف و تسامح. این بستگی به موارد مختلف دارد.
در مورد مسائلی که جنبه اصولی دارد و با مبناها و خط فکری و عقیده در تضاد باشد، (مثل مسائل توحید، امامت، و ...) در این گونه موارد، امام رضا علیه السلام سازش ناپذیر، حساس، دقیق، بیگذشت و بدون اغماض است.(5) ولی در غیر این موارد اصولی و مبنایی، آن جا که به معاشرتهای انسانی و حقوق شخصی و زمینههای صرفاً برخوردی مربوط میشود، اهل عفو و گذشت و اغماض و تسامح و برخورد بزرگوارانه است. این است راز و ملاک تفاوت در برخوردهای گوناگون آن حضرت.
برخوردهای تربیتی و سازنده
منظور از این عنوان، مواردی است که حضرت رضا علیه السلام در معاشرتها و مقاطع گوناگونی که با افراد مختلف برخورد داشت، گاهی در برخورد به شیوهای عمل میکرد، یا تذکری میداد، یا نکتهای را از اسلام مطرح میساخت و کلاً به نحوی عمل میکرد که سازنده و تربیت کننده باشد و با عمل خود اسلام را در «صحنه عینیت» و در رفتار خویش نشان میداد. بخشی از این حوادث را به عنوان نمونه با عناوین مختلف ذکر میکنیم تا نشان دهنده «هدف تربیتی» و «روش سازنده»ای باشد که در رفتار آن حضرت وجود داشته است:
1- ارزشگذاری برای انسان
در چشم امام رضا علیه السلام همه افراد، از نظر انسانی مقام و ارزش داشتند و به آنان حرمت میگذاشت و برابری انسانها را در حقوق ملاحظه میکرد، از تحقیر انسانها و پست شمردن آنان و توهین و استهزا، سخت جلوگیری میکرد و شکل و شمایل و رنگ و ثروت و ... ملاک نبود، بلکه «انسان» در نظر او محترم و عزیز بود. حتی غلامان و سیاهان هم مورد عنایت و توجه او بودند و با آنان هم به عنوان یک انسان رفتار میکرد.
رعایت حقوق بشر، در رفتار امام رضا علیه السلام در حد اعلای آن بود. ذکر نمونههایی از این گونه برخوردها مفید است:
- راوی: یاسر، خادم امام رضا علیه السلام است: (6)
امام رضا علیه السلام به ما فرمود:
«اگر من بالای سر شما ایستادم و شما در حال غذا خوردن بودید، بلند نشوید، تا این که از غذا خوردن فارغ شوید. گاهی حضرت، یکی از ما را (برای انجام کاری) صدا میکرد. وقتی گفته میشد: مشغول غذا خوردن است، میفرمود: بگذارید تا غذایش را بخورد، بعد...»(7)
ملاحظه:آنان که خادم، سرایدار، محافظ، دربان، دفتردار، منشی، شاگرد، وردست، همسر و ... دارند، در نحوه برخورد با این افراد، باید برای آنان هم «حق» قائل شوند و بدون رعایت حال آنان، از آنان کار نکشند و دنبال کارها نفرستند، و توجه داشته باشند که گرچه آنان، از جان و دل، خدمتگزاری میکنند و حتی گاهی آسایش و سلامت و جان خویش را در راه دیگران به خطر میاندازند، اما ارزش انسانی دارند و احساسات بشری آنان و حقوقشان باید ملاحظه و رعایت گردد، و چنین فکر نشود که آنان خلق شده و استخدام شدهاند تا برای اینان کار کنند. نباید ضرورتهای اجتماعی را ملاک و مبنای تغییر ناپذیر و پذیرفته شده قرار دارد.
- راوی: مردی از اهل بلخ
«همراه امام رضا علیه السلام در سفرش به خراسان بودم. روزی سفره غذایی طلبید و همه خدمتکاران و غلامان را (از سیاهان و دیگران) سر سفره جمع کرد.
گفتم: جانم به فدایت، کاش برای اینان سفرهای جدا قرار میدادی!
فرمود: دست بردار! (مَه) خدا یکی است، پدر و مادر همه یکی است، پاداش هم (در قیامت) به اعمال است.»(8)
- راوی: یاسر، خادم حضرت
«امام رضا علیه السلام هر گاه تنها میشد (فارغ از کارهای رسمی و تشریفات) تمام دور و بریهای خود را از کوچک و بزرگ پیرامون خود جمع میکرد، با آنان حرف میزد، با آنان انس میگرفت، آنان هم با وی مأنوس میشدند. و هرگاه بر سفره مینشست، همهی کوچک و بزرگها را صدا میکرد، حتی کارپرداز (سائس) و حجام را، و همه را بر سفرهی خویش مینشانید...»(9)
ملاحظه: نشست و برخاست با مستضعفان و غلامان، عملاً درس برابری انسانها را دادن است، و این که خود را از مردم جدا نمیکرد، تافته جدا بافته نمیدانست و زندگی و اخلاق مردمی داشت، الهام از سیره رسول خدا بود که چنین میکرد.
در چشم امام رضا علیه السلام همه افراد، از نظر انسانی مقام و ارزش داشتند و به آنان حرمت میگذاشت و برابری انسانها را در حقوق ملاحظه میکرد، از تحقیر انسانها و پست شمردن آنان و توهین و استهزا، سخت جلوگیری میکرد و شکل و شمایل و رنگ و ثروت و ... ملاک نبود، بلکه «انسان» در نظر او محترم و عزیز بود. حتی غلامان و سیاهان هم مورد عنایت و توجه او بودند و با آنان هم به عنوان یک انسان رفتار میکرد.
- حضرت رضا علیه السلام وارد حمام شد.
یکی از افراد (که او را نمیشناخت) به وی گفت: مرا کیسه بکش. حضرت شروع کرد به کیسه کشیدن او.
امام رضا علیه السلام را به آن مرد معرفی کردند. ناراحت شده شروع به عذرخواهی کرد، ولی امام رضا علیه السلام همچنان او را کیسه میکشید و او را دلداری میداد. (یطیب قلبه)(10)
- مهمانی که به خانه حضرت رضا علیه السلام آمد.
شب بود. حضرت با او به گفت و گو نشسته بود که چراغ، خراب شد. آن مرد، دست دراز کرد آن را درست کند، حضرت جلوگیری کرد و خودش اقدام به اصلاح چراغ نمود. سپس فرمود: ما قومی هستیم که از مهمان خود کار نمیکشیم.(11)
- راوی: محمد بن عبیدالله قمی
«نزد حضرت رضا علیه السلام بودم و بسیار تشنه بودم. نخواستم از حضرت آب بطلبم.
خود آن حضرت آبی طلبید و از آن چشید و به من داد و فرمود: ای محمد! بنوش، که آب خنکی است. من هم نوشیدم.»(12)
ملاحظه:حدیث یاد شده، هم نشاندهنده علم غیب و کرامت حضرت رضا علیه السلام است که از حالت درونی افراد با خبر است، هم به فکر مهمان بودن و رفع حاجت او را میرساند، و هم تواضع وی را، که تا این حد در پذیرایی از مهمان اهتمام میورزد.
- راوی: یسع بن حمزه
در مجلس امام رضا علیه السلام بودم و با وی صحبت میکردم و جمع بسیاری گرد آمده بودند و از حلال و حرام، از او میپرسیدند.
مرد بلند قد و گندمگونی آمد و سلام داد و خود را از دوستان آن حضرت و پدرانش معرفی کرد و اظهار نمود که در بازگشت از حج، نفقه و پولش را گم کرده است و درخواست کمک کرد تا به شهرش برسد و آن مقدار را از طرف حضرت صدقه دهد.
حضرت فرمود تا بنشیند. اکثر مردم رفتند و من و دو نفر دیگر مانده بودیم و آن مرد.
حضرت رخصت خواست و به اندرون رفت و پس از زمانی آمد و در را پیش کرد و دستش را از بالای در بیرون آورد و فرمود: آن خراسانی کجاست؟
گفت: من هستم، اینجا.
فرمود: این دویست دینار را بگیر و خرج کن و از آن تبرک بجوی و از طرف من هم صدقه نده. بیرون برو که همدیگر را نبینیم.
وقتی بیرون رفت، سلیمان (یکی از حاضران) پرسید: فدایت شوم، بخشش تو فراوان بود، پس چرا صورت از او پوشاندی؟
فرمود: از ترس این که مبادا خفت و خواری سؤال را در چهرهاش ببینم، به خاطر این ادای حاجت او. آیا حدیث پیامبر را نشنیدهای که: آن که نیکی خود را بپوشاند، برابر با هفتاد حج است و آن کس که سیئه را، افشا کند، خوار میشود، و آن که سیئه را بپوشاند آمرزیده است؟! آیا نشنیدهای قول آن را که گفته است:
متی آتِه یوماً لِاَطلُبَ حاجتی رَجَعتُ الی أهلی و وجهی بِمائه(13)
ملاحظه:حفظ آبروی اشخاص، و جلوگیری از احساس حقارت و خرد شدن شخصیت یک انسان نیازمند و درمانده، گرچه محتاج است، ولی انسان است و آبرو و شخصیت دارد.
2- ارشاد معنوی اصحاب
امام رضا علیه السلام آن گونه که شأن امامت است، نسبت به اصحاب خویش و چهرههای ممتاز شیعه، حالت سازندگی اخلاقی و تذکرات سازنده را دارا بود و چنان توجه داشت که اصحابش حتی اندکی هم در دام شیطان و وسوسههای نفسانی نیفتند. کنترل معنویت اصحاب، از برخوردها و تذکرات سازندهاش، از جمله با «بزنطی» و دیگران بر میآید.
اینک مواردی از این نمونه:
- راوی: بزنطی (احمد بن محمد بن ابی نصر البزنطی)(14)
«امام رضا علیه السلام مرکبی را نزد من فرستاد، بر آن سوار شدم و به حضور آن حضرت رسیدم و شب، پیش او بودم. مقداری که از شب گذشت، وقتی خواست برخیزد، فرمود: فکر نمیکنم که الآن بتوانی به شهر برگردی!
گفتم: آری، جانم به فدایت.
فرمود: پس امشب پیش ما بمان و فردا صبح، به برکت خدای متعال برو.
گفتم: چشم، جانم به فدایت.
آن گاه به کنیزش فرمود: ای کنیز! رختخواب خودم را برایش بگستر و ملافه مرا که در آن میخوابم بر روی او بکش و بالش مرا زیر سرش بگذار.
پیش خودم گفت: چه کسی به افتخاری که امشب نصیب من شد دست یافته است؟ خداوند این موقعیت و منزلت را برای من نزد امام رضا علیه السلام قرار داد که به هیچ یک از اصحاب ما نداده است. امام، مرکب خود را برایم فرستاد که سوار شدم، و رختخواب مخصوص خویش را برایم گسترد و من در ملافه او خوابیدم و متکای خویش را برایم نهاد. هیچ یک از اصحاب ما، به این شرف، نایل نشده است.
در همین حال، که امام با من نشسته بود و من در دلم این سخنان را میگذرانم، به من گفت: ای احمد! امیراالمؤمنین علی علیه السلام روزی به عبادت زید بن صوحان که مریض بود رقت، زید، به واسطه آن به مردم فخر میکرد. مبادا نفس تو، تو را به فخر بکشد! فروتنی کن در برابر خدا (یا: به خاطر خدا فروتن باش) و به دستانش تکیه داد و بلند شد...»(15)
ملاحظه: چون ممکن بوده که بزنطی از این موهبت و موقعیت، دچار غرور و خودخواهی شود و به فخر آلوده گردد، امام که از دل او خبر شد، در دم، این تذکر را داد تا او به گناه و خودستایی و ... گرفتار نشود و سالم بماند.
شایان یادآوری است که این ماجرا، به شکلهای گوناگون و عبارات مختلف و به خصوص استناد امام رضا علیه السلام به عیادت حضرت امیر علیه السلام نسبت به زید بن صوحان، یا صعصعة بن صوحان (طبق نقلهای بیشتر) روایت شده است و به نظر میرسد که همه اینها یک واقعه را بازگو میکند که به صورتهای مختلف نقل شده است.(16)
- راوی: احمدبن عمر حلبی
در «منا» خدمت امام رضا علیه السلام رسیدم و عرض کردم: ما خانواده بخشش و خوشی و نعمت بودیم. خدا همه آنها را برد، تا آن جا که اینک محتاج کسانی هستم که به ما نیازمند بودند.
فرمود: ای احمد بن عمر! چه حال خوبی داری!
گفتم: فدایت شوم. حال من چنان بود که خبر دادم.
فرمود: آیا دوست داری که تو بر حالتی باشی که این جباران هستند و حال و وضعیت آنان را داشته باشی و دنیای پر از طلا مال تو باشد؟
گفتم: نه یا ابن رسول الله.
حضرت خندید و فرمود: از همین جا باز میگردی، چه کسی حالش بهتر است از تو؟ در دست تو صنعت (و هنری) است که آن را به دنیایی پر از طلا نمیفروشی، آیا بشارتت دهم؟
گفتم: آری، یا ابن رسول الله، خداوند مرا به تو و پدرانت شاد کند و ...»(17)
ملاحظه: وقتی وضع زندگی و معیشت انسان خوب نباشد، گاهی جنبههای معنوی و ارزشهای والا را فراموش میکند و دنیا در نظرش جلوه میکند. امام رضا علیه السلام برای پیشگیری از این مسأله، احمد بن عمر را به ارزش واقعی فکر و ایمان و خط فکری و ارتباطش با اهل بیت و ... متذکر میشود و به یاد میآورد که دشمنان، با همه ثروت و امکاناتی که دارند، وقتی بیراهه میروند، فاقد ارزش میشوند. برعکس، ارزش، در خط فکری سالم و مکتبی است، که بسیار ارزشمندتر از ثروت دنیا و مادیات است ... تا زرق و برق دنیا، دیده را نزند و دل را نبرد ...